ملکه‌ای ایرانی که در پاکستان آرام گرفت

بیش از یک دهه، نورجهان عملاً قدرتمندترین شخصیت در امپراتوری مغول بود. بسیاری از تاریخ‌نگاران، چه معاصر و چه امروزی، او را فرمانروای واقعی آن دوران می‌دانند، به‌ویژه از آن‌رو که جهانگیر دچار بیماری و اعتیاد به تریاک شده بود. نورجهان جلسات درباری برگزار می‌کرد، تصمیمات کلیدی اتخاذ می‌نمود و حتی سکه‌هایی به نام او ضرب می‌شد—که امتیازی بی‌نظیر برای یک زن در حکومت‌های اسلامی بود.

زندگی اولیه و پیشینه

نورجهان، با نام اصلی مهرالنساء، دختر یکی از اشراف‌زادگان ایرانی، میرزا غیاث بیگ، بود که در زمان سلطنت اکبرشاه از تهران به امپراتوری مغول مهاجرت کرد. مهاجرت خانواده‌اش به هند در پی مشکلات شخصی و مالی صورت گرفت، اما میرزا غیاث بیگ با هوش و توانمندی‌های اداری‌اش به‌سرعت در دربار مغول ترقی کرد و به لقب اعتمادالدوله (ستون دولت) دست یافت.

مهرالنساء در حدود سال ۱۵۷۷ میلادی، در مسیر مهاجرت به هند به دنیا آمد. او از کودکی تحصیلاتی درخورِ خاندان اشرافی مغول دریافت کرد و در آموزش قرآن و ادبیات فارسی تبحر یافت. ذوق و علاقه‌اش به شعر و زیبایی‌شناسی از همان آغاز آشکار بود و بعدها به یکی از ویژگی‌های بارز نفوذ فرهنگی‌اش در دربار مغول بدل شد.

ازدواج اول و ورود به دربار شاهی

مهرالنساء ابتدا با شیر افگن قلی‌خان، یکی از افسران ایرانی‌تبار مغول در بنگال، ازدواج کرد. پس از کشته شدن شوهرش در سال ۱۶۰۷ در یک درگیری محلی، او به عنوان یکی از وابستگان سلطنتی به حرم امپراتوری در آگرا برده شد. برخلاف روایت‌های نادرست و رمانتیک‌شده‌ای که گمان می‌کنند شاه‌جهانگیر در قتل شوهر نخست او دست داشته، در حقیقت، مرگ شیر افگن در جریان درگیری‌ای مستقل از خواست شاه رخ داد. حضور مهرالنساء در دربار، به‌سبب زیبایی، هوش و وقار ذاتی‌اش، توجه شاه جهانگیر را به خود جلب کرد.

ازدواج با جهانگیر و اوج‌گیری قدرت

در سال ۱۶۱۱، چهار سال پس از مرگ شیر افگن، امپراتور جهانگیر با مهرالنساء ازدواج کرد و او را به "نورمحل" (نور کاخ) و سپس به "نورجهان" ملقب ساخت. این ازدواج سرآغاز یکی از فصل‌های بی‌نظیر تاریخ مغول بود، چراکه نورجهان به‌سرعت در مقام و نفوذ سیاسی ارتقا یافت.

نورجهان پس از ازدواج، اعتماد کامل امپراتور را به خود جلب کرد. برخلاف نقش سنتی همسران سلطنتی، او تنها نظاره‌گر نبود بلکه حضوری فعال در مدیریت امور کشور داشت. پدرش غیاث‌بیگ به مقام وزارت رسید و برادرش آصف‌خان نیز به موقعیتی عالی در دربار دست یافت. این خانواده ائتلاف سیاسی نیرومندی موسوم به "حلقه‌ی نورجهان" را تشکیل دادند.

قدرت سیاسی و حمایت فرهنگی

بیش از یک دهه، نورجهان عملاً قدرتمندترین شخصیت در امپراتوری مغول بود. بسیاری از تاریخ‌نگاران، چه معاصر و چه امروزی، او را فرمانروای واقعی آن دوران می‌دانند، به‌ویژه از آن‌رو که جهانگیر دچار بیماری و اعتیاد به تریاک شده بود. نورجهان جلسات درباری برگزار می‌کرد، تصمیمات کلیدی اتخاذ می‌نمود و حتی سکه‌هایی به نام او ضرب می‌شد—که امتیازی بی‌نظیر برای یک زن در حکومت‌های اسلامی بود.

نفوذ او تنها به سیاست محدود نبود، بلکه به عرصه‌های فرهنگی و فکری نیز گسترش یافت. با خود، ذوق و ذکاوت ایرانی به دربار آورد و از شاعران، هنرمندان و معماران حمایت کرد. حمایت‌های او به شکل‌گیری زیبایی‌شناسی ظریف و هنرمندانه‌ی هنر و معماری مغولی در آن دوران انجامید. بسیاری از ایرانیانی که با خانواده‌اش به هند آمده بودند، بعدها به شخصیت‌های کلیدی در مدیریت و فرهنگ امپراتوری بدل شدند.

دسیسه‌های سلطنتی و شورش

یکی از بخش‌های پرچالش زندگی سیاسی نورجهان، تلاش او برای نشاندن شاهریار—دامادش از ازدواج نخستین—بر تخت امپراتوری بود. این تصمیم او را در برابر شاهزاده خرم (که بعدها شاه‌جهان شد) قرار داد و منجر به بروز اختلافات و شورش خرم علیه تخت سلطنت شد.

در سال ۱۶۲۶، جهانگیر در راه سفر به کشمیر به‌دست شورشیان اسیر شد. نورجهان با شجاعت و تدبیر، عملیات آزادی شاه را سازمان داد و موفق شد او را نجات دهد، اما جهانگیر اندکی بعد، در تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۶۲۷، درگذشت و دوران سلطنت نورجهان نیز به پایان رسید.

سال‌های پایانی و وفات

پس از مرگ جهانگیر و به تخت نشستن شاه‌جهان، نورجهان از صحنه‌ی سیاست کناره‌گیری کرد. او در لاهور، زندگی آرام و منزوی‌ای را در پیش گرفت و به امور خیریه، شعر و اندیشه پرداخت. وی آرامگاه باشکوهی برای جهانگیر در شاهدره، نزدیکی لاهور، ساخت که نمادی از وفاداری‌اش و نیز هنر معماری‌اش باقی مانده است.

نورجهان در سال ۱۶۴۳، شانزده سال پس از مرگ جهانگیر، چشم از جهان فروبست. او در کنار جهانگیر در شاهدره به خاک سپرده شد؛ جایی که آرامگاه‌های پیوسته‌ی آن‌ها هنوز هم از پربازدیدترین میراث‌های مغولی در پاکستان به‌شمار می‌روند.

میراث

نورجهان یکی از شگفت‌انگیزترین زنان در تاریخ جنوب آسیاست. او با نقشی فعال در سیاست، دیپلماسی و حمایت فرهنگی، سنت‌های پنهان‌سازی زنان درباری مغول را شکست. اگرچه تاریخ عمومی، شخصیت او را یا افسانه‌ای کرده یا ساده‌سازی کرده است، اما میراث واقعی‌اش بسی فراتر از آن‌هاست: زنی خردمند، پشتیبان هنر، و سیاستمداری پیشرو در جامعه‌ای عمیقاً مردسالار.

زندگی او نمودی‌ست از درهم‌تنیدگی پیچیده‌ی عشق، قدرت، هنر و جاه‌طلبی در اوج شکوه امپراتوری مغول، و همچنان الهام‌بخش تاریخ‌نگاران، هنرمندان و فمینیست‌ها در عصر حاضر است.

https://storyofpakistan.com/nur-jehan/

کد خبر 24609

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 7 =